.
بــا تـــو ...
بــا تـــو ...
از شروع عشقمان تا پایان نفسهایم دوستت خواهم داشت دوستت دارم به اندازه ی
پلک هایی که در زمان خیال پردازی هایم زدم و چه بسیار خیالاتی که در ذهن
پروراندم دوستت دارم بیشتر از خودم ، و به اندازه خدایم چون عاشق توام و
محتاج خدایم عاشقانه دوستت خواهم داشت و دوستت دارم از ته دل دلی که پر
میزند به سوی تو دلی که ساز عشق تو را از همه بهتر میزنددوستت دارم حتی اگر
یه شب به خواب من نیایی !با تو تا نهایت زمانه تا باقی وجودتا انتهای عالم
فانی عاشقانه خواهم ماندتا بلندی قله های سپید خوشبختی با دو بال نازک به
پرواز در خواهم آمدتجربه اولین عشق با تو زیبا و شیرین شد مهربون ِ منبا تو
گل خوشبختی از اعماق وجودم جوانه زدبا تو جرقه های عاشق شدن در آتشکده
متروک قلبم شعله کشیدترانه های عاشقانه ام با تو به حقیقت پیوست انجماد خون
در رگهای یخ زده ام در شراره های محبت سوزانت ذوب شدبا تو و وجود پاک توست
که میخواهم تا ابد بمانم تو که با داشتنت زمستان سرد به بهاری دلنشین خواهد
بودتا همیشه و همیشه در کلبه ی عشق میزبان نفس های عاشقانه ات خواهم ماند