هـــرکَــس...  هــرچیـــزی را عـــاشــقـانــه بـخـــواهــد به آن مـیرســـد
هـــرکَــس...  هــرچیـــزی را عـــاشــقـانــه بـخـــواهــد به آن مـیرســـد

هـــرکَــس... هــرچیـــزی را عـــاشــقـانــه بـخـــواهــد به آن مـیرســـد

زنــدگیــم "خــآصـه" چــون خـدآم خـوآستـه

عشق چیست ؟عاشق کیست؟


عشق چیست ؟

        عاشق کیست؟

                زندگی عاشقانه بهتر است،عاقلانه،یا صادقانه؟

                       علاقه برشخص یاچیزی وقتی که به اوج شدت برسد

                                   بطوری که وجودش را تسخیر کند وحاکم مطلق وجودش گردد

                                      عشق مینامند.عشق اوج علاقه و احساسات است.




                                                                       متن بالا رو یکی از دوستام                                   

                                                                      که خیلیم دوستش دارم واسم فرساده

                                                                    



      گاهی پروانه ها هم اشتباه عاشق می شوند                                                                                               

به جای شمع ، گرد چراغ های بی احساس خیابان می گردند...!

                                        

ܓܓ "تنهاترینم" ܓܓ

بازهم

ܓܓ "تنهاترینم" ܓܓ

ارزو....

 



دردل ازروهایی دارم ارزو هایی تمام زندگی من است.ازمال دنیا تنها قلبی دارم سرشار از ارزوست

ارزو دارم با عشقم را در یک شب بارانی در هوای بهاری در خیابانی بی انتها قدم بزنیم

ارزو دارم هروقط از دنیا دلگیر میشوم سرم رو پاهاش بزارم و گریه کنم

ارزو دارم زمانی که تمام دنیا خرابست او بارایم دیواری باشد که به ان تکیه کنم

ارزو داروم.......

هرگاه از زندگی خسته ام هربار که کسی رو ندارم بهش تکیه کنم هربار که میخوام گریه کنم اما شانه نیست که سنگینی سرم را تحمل کند این جمله را با خود مرور میکنم    زندگی کتابیست پر ماجرا ،هیچوقت آن را بخاطر یک ورقش دور نینداز.  



انگار تمام غم هایم به ناگه از بین میرود برای چند لحظه هم شده خوشهال میشوم ولی باز هم


ܓܓ "تنهاترینم" ܓܓ

عشق ممنوع نیست ولی.....

عشق ممنوع نیست ولی.....   

 

 

عشق مقدس است.اما زمانی میشود که دگر عشق برایت مانند پتکیست که برسرت میخورد.بزارید قصه ای رو واستون تعریف کنم قصه ای که نقش اصلی اش خودم هستم.پسرکی بود ساده تنها که به دنبال عشقی واسه خودش بودعشقی که بتونه زندگیشو قسمت کنه.پسرک داستان ما انقد ساده بود که هرکی بهش لبخندی میزد گمان میکرد اورا دوست دارد ولی غافل بود از مکری که پشت این خنده ها پنهان شده بود

پسرک دلش  را به دخترکی باخت حالا اون شده بود تمام دنیای پسرک دخترک هم اورا دوست داشت بهتره بگم وانمود میکرد که اورا دوست دارد.شبو روز پسرک شده بود اون دختر دیگر نمیتوانست چند دقیه بدون اون دختر سپری کند.ناگهان......دخترک رابطشو با پسرک ما قطع کرد دیگه بهش محل نمیزاشت

پسرک از غم دوریش انقد شکسته شده بود که از زندگی سیر بود بارها از دخترک خواهش التماس کرد

ولی دخترک حتی به خودش زحمت نداد جوابشو بده .پسرک چند ماهی از غم دختر تو تنهایی سپری کرد

دگر از همه بیزار شده بود.روزی که درخلوط خودش نشسته بود و با خودش ارام ارام گریه میکرد

ناگهان صدایی در گوشش پیچید بلند شو......

پسرک حیران و متعجب بلند شدو پرسید کیستی؟!

ولی صدایی نیامد فکر کرد دیوانه شده باخودش گفت:ببین با خودت چه کردی!!دیوانه هم شدی

و دوباره نشست

ناگهان دوباره صدا امد و گفت:دیوانه نشدی

چرا گوشه ای نسیتی برو از جوانیت لذت ببر

پسرک که ترسیده بود گفت نمیتوانم حوصله ی هیج کاری و ندارم

صدا با لحنی ارام و دلنشین ازش پرسید ایا میخواهی از دام تنهایی رهایی پیدا کنی؟

پسرک گفت اری!!ولی چطور؟

صدا گفت باید جزبه خدا به هیچکی وابسته نشی

پسرک گفت ولی حالا که وابسته شدم چه کنم

صدا گفت میدانی ان که برای از دست دادنش انقدر ناراحتی الان با کیست؟؟!!

پسرک گفت نه !

صدا ادامه داد و گفت اون که براش ناراحتی الان با کسی هست که اصلا دوستش نداره

پسرک باورش نشد

ولی صدا تمام زندگی دخترک را به او نشان داد که چطور به عشقی ممنون دل بسته

عشقی که یک طرفست

پسرک دگر ناراحت نبود حالا فهمیده بود که دخترک چرا ازش جدا شده...

دخترا معمولا عاشق کسایی میشن که بهشون کم محلی کنن

هرکی بهشون زیاد محل بزاره فکر میکنن چی هستن

ولی غافل از این که ممکن هیچ کس به اندازه ی اونی که الان دوستش داره دوستش نداشته باشه

فقط بدونید هرچی به یه دختر محل بزاری دختره ازتون بیشتر دور میشه

راستی یه چیز دیگه اگه یه دخترو از دست دادین ناراحت نشین

مطمعن باشین اونقدر حقیر بوده که شمارو واسه خواطر یه نفر دیگه ول کرده

اگه از این داستان خوشتون اومده حتما نظر بدین

                                                                 نظر یاتون نره.......

عشق = حقارت

 عشق   =  حقارت 

 

تنهایی حقارت نیست!

عاشق حقیر نیست.!

دیوانگی گناه نیست.

گناه ان است اگه عشقت تنهات گذاشت مانند دیوانه ها درگوچه ها پرسه بزنی

حقارت ان است زمانی عشقت توا دوست نمیدارد التماسش کنی...

مانند من حقیر نباش...

تنهایی....

تنهایی...! 

 

تنهایی... 

این تنها واژه ایست که سالهاست با منه

حالا دگر با بدنم امیخته شده .

هرکجا میروم با من است.دوست ،فیق،نمیدونم هرچی که هست ولی من ازش خوشم نمیاد

دوست ندارم رفیق تنهایی هام تنهایی باشه.

دوست ندارم هرکجا که میروم با من باشد

دگر ازش بیزارم.....

اماچاره ای نیست باید بازهم تحملش کنم.

بازهم هرکجا میروم با منم است

بارها با خدا حرف زدم همیشه ازش خواستم مرا از تنهایی در بیاورد

ولی هربار خدا کلمه ای به منم میگوید

صبر......

اخه تا کی

ازوقتی یادم بوده تنها بودم باز هم صبر...

این صبر کی تموم میشه....

ازش بیزارم بدم میاد

چرا باید هرکجا میروم بامن باشد

چرا چرا چرا؟؟؟؟؟؟!!!

هی....

انقدر صدا زدم گلویم گرفته دیگر نا ندارم بگم

انقدر صدا زیاد است که خدا به حرفای من گوش هم نمیدهد

باشه ...

تاانجایی که یادمه صبر کردم بازهم صبر میکنم

ولی نمیدانم چراقسمت من تنهایی شد

چرا............؟؟؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟ 


دوباره... (ق) (ل) (ب) (م) شکست...!!

 

Heart Break Graphic #29

 

انقدر زجی کشیدم زجهان سیر شدم 

                          

صورتم گرچه جوان است ولی پیر شدم  

محبت برخلایق انتهای سادگیست 

                        

  مردی و مردانگی اخرش اوارگیست   

شمع اگر پروانه سوزاند خیر ازخود ندید 

                         

  اه عاشق زود گیرد دامن معشوع را.. 

  

شب شرابی خوردمو مستی مرادربرگرفت   

    دوریت به یادم امدو هستیم اتش گرفت  

درد دل...

 

 

  

همیشه میخواستم کسی باشم که بهش افتخار کنی ولی افسوس.. 

همیشه میخواستم کسی باشم که به داشتنش افتخار کنی ولی افسوس.. 

خدایا... 

در دنیا یاری دارم که به اندازه ی تموم دنیا دوستش دارم 

ولی... 

من برایش بازیچه ای هستم که هرگاه خسته شد مرا دور میندازد 

با این حال بازم دوستش دارم 

دوستت دارم 

............................... 

ای خدا خیلی زود ازم گرفتیش خلی زود.............................