انقدر زجی کشیدم زجهان سیر شدم
صورتم گرچه جوان است ولی پیر شدم
محبت برخلایق انتهای سادگیست
مردی و مردانگی اخرش اوارگیست
شمع اگر پروانه سوزاند خیر ازخود ندید
اه عاشق زود گیرد دامن معشوع را..
شب شرابی خوردمو مستی مرادربرگرفت
دوریت به یادم امدو هستیم اتش گرفت